حجاب : تلالو شبنم بر گل است
حجاب : آوای ملکوتی جمال طلبی زن است
حجاب : ترنم ایمان بر لبان گویای غیرت است
حجاب : بوی خوش عفاف است
حجاب : در بر گیرنده عفت و حیا است
حجاب : سپری است قوی در برابر شمشیر های تهاجم فرهنگی
حجاب : فریاد و رنگ تقوی است
حجاب : نشان وقار و علامت افتخار و عزت نفس است
حجاب : سایبانی است در برابر نگاه های تند و سوزان هرز آلود
❤همانا عفیف و پاکدامن ،فرشته ای از فرشته هاست.
امام علی ( علیه السلام) حکمت 474.❤
وقتی دست هایت را ،
نذر مرتب کردن حجابت می کنی ...
وقتی چشم هایت را بر حرام می بندی ...
وقتی با آهنگ نجابت و وقار ...
از جاده تلخ گناه
پیروزمندانه میگذری ...
وقتی پاکی وجودت را ...
از نگاه های چرکین می پوشانی !
آنگاه ; پیشکش توست بلندای آسمان ها
که حجابت آسمان است
و خودت از جنس ماه ...
پاکدامني و عفاف، گوهري قيمتي و مرواريدي ارزنده است
كه بايد با هزاران چشم از آن مراقبت كرد.
اين گوهر اگر گم شود، ديگر به دست نميآيد و اين مرواريد اگر بشكند، ديگر درست نميشود.
آیا مرواريد شكسته قيمتي دارد؟
دختر سرزمین من
احساس میکنم این روزها معنای زیبایی را گم کرده ای
باور کن زیبایی در چشمهای امانتیه رنگ روشن و لبهای برجسته کرده سرخ نیست
باور کن هر چه قدر هم دماغت را کوچک کنی و سر بالایش کنی زیبا نخواهی شد
ملاک های زیباییت را تغییر بده
زیبایی ظاهری هر فرد همانیست که خداوند در وجودش قرار داده
زیبایی ظاهر زمانی به چشم خواهد آمد که تو قلب پاکی داشته باشی این حرف شعارنیست هرگز
آنوقت همه تو را زیبا خواهند دید
دختر زیبای سرزمین من
از صمیم قلب برایت آرزو میکنم زیبایی حقیقی گم شده ات را دوباره پیدا کنی
همه چيزش درست بود
فكر ميكرد باحجاب است
فكر ميكرد نماز خوان است
فكر ميكرد كارش درست است
فكر ميكرد به بهشت مي رود!
امــّـــا
امـــــآن از غفلت!
همه اش در حد يك فكــــر بود.
نه تنـــها،
بهشــت خود را به كوهــان شتــري فروخت،
بلـــكه
لـعنـتِ هميشگي را هم به اِزايـــش خريــده بـود
كه خودت راهــش رو انتـخاب كنــي
خــواهـر عـزيـزمـ!
لــذت حجــاب رو وقتـي مي چشي
كــه با انتخــاب خــودت بـآشـه
فقــط
بايد بـخـواي!
اونوقــت در مسيــر پــروردگارت قرار گرفتـي(1)
حــالا
راهـت رو ديـدي؟
چـه همــوار و آسان شـده(2)
خواهــر گُلــمـ!
تــو آزادي
دیروز مردان سرزمین من اسلحه به دوش گرفتند برای مبارزه
امروز دختران سرزمین من چادر به سر می گیرند برای مبارزه
...
و مردم سرزمین من دست از مبارزه برنخواهند داشت!
حجاب فریضه ای است که ترک آن
فرصت قضا ندارد.
خواهرم: استعمار قبل از هر چیز از
سیاهی چادر تو می ترسد تا
سرخی خون من
(پیام شهدا)
│ - │
دو خط که دو طرف عدد قرار میگیرند
و مثبت می کنند عدد را...
حتی اگر منفی باشند،
دو خط که اسمشان قدر مطلق است!
"چـ♥ــادر من"
قدر مطلق من است.
چه خوب باشم چه بـد،
از من انسانی خوب می سازد!
یادم باشد:
"قدر مطلق عدد را مثبت جلوه نمی دهد عدد را مثبت می کند"
این چادر را
و این حجاب را
خودم دوست دارم
نه به اجبار پدر
و نه به قانون مدرسه
من خود این چادر را
و این سیاهی تمام قد را
دوست دارم
و حاضر نیستم
با تمام آرزوهای رنگارنگ دنیا
و با تمام راحتی ها
یا راحت تر بگویم
حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم
حجابم مال من است
حق من است
چه در گرماهای آتش گونه
و چه در سرماهای سوزناک
درست است ...گرم است ...
اما به خنکای تابستان هم نمیفروشمش
دست و پاگیر ؟
خب باید دست و پا را بگیرد
از دست درازی ها و قدم های اشتباه
من چادری ام
حقش
احساسش
دنیایش
و آرامشش را با نگاه های سنگین عوض نمیکنم
هر چه باشم و هر کجا باشم من چادری هستم
دوستش دارم
خـــــدایا !
از تو میخواهم چـــــــادر مـــــــــرا آن چنان با چـــــادر خاکــــــی جده ی
ســــادات پیونــــــد زنی....
که اگر جـــــان از تنــــــــم رود چـــــادر از ســــــــــرم نرود ......
عروسک باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم...
دست و پاش ۹۰درجه کج و راست میشد و انگشتای ظریفی داشت..
و این برای من که عاشق چیزهای کوچولو و ظریف (مث خونه کوچیک،ماشین کوچیک) بودم رویا بود...
خونه یکی از دخترهای افه ای فامیل بودیم
که برای آب کردن دل من ، کمد باربی هاشو بهم نشون داد...
باباش وقتی سفرهای دریایی میرفت یکی از اینا رو براش می آورد...
عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید....
اون سال من به تکلیف رسیده بودم و باربی من لباس درست و حسابی نداشت....
مامانم قاطیِ بازی کردن من میشد و میگفت آخه اینکه اینطوری نمیتونه بره بیرون...
و براش یه شلوار و چادر نماز و یه چادر مشکی دوخت با مقنعه....
فکر میکنید چی شد؟
زانوهای باربی ام شکست....
چون با من نماز میخوند و من وقت تشهد برای اینکه روی دو زانو بشینه زانوهاشو تا ته خم میکردم...
و طبعا یک باربی آمریکایی عادتی به دو زانو چهار زانو نشستن نداره و اصلا خمی زانوهاش تا این حد طراحی نشده....
من بعد از اون ۵ -۶ تا باربی دیگه خریدم و همشون بعد از دو روز زانو نداشتند...
داشتم فکر میکردم چقد تحت تاثیر این عروسک بودم؟
مامانم یه کاری کرد که من فک کنم بازیه
ناخناشو با هم کوتاه کردیم چون میرفت مدرسه
لاکاشو پاک کردیم...
موهاشو بافتیم
مث خودم چادر سرش کردم
و نماز جمعه هم میرفت...
مامانم خیلی ساده نذاشت من مث باربی بشم چون باربی مث من شد...
آرام از کنارت می گذرد ، بی صدا ...بدون جلب توجه... سیاهی رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او..صورتش نمیبینی،اما در مقابل اویی.
اوست که با سکوت، با تو حرف میزند و به تو می آموزد.....اگر اهلش باشی.
در اوج کرامت هست و تندیس متانت..
نزدیک،اما دور از دسترس...بی عشوه ولی دلربا...اوست معلم وقار در قله ی بی نیازی..
هر خارو خسی عاشقش نمی شود و زیباییش را هر دلی لمس نمیکند...
او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق میشود...
با زیرکی گوی عقل را از کنار دیو هوس می رباید....
او همان دختر عفیف و در پس پرده ی حجاب است...
می دونی ....!!
تا نچشند ،
نمیفهمند...
چادر یک تکه پارچه نیست...
چادر انتخاب خداست برای زن و انتخاب زن برای خدا !!
چادرت ارزش است ، باور کن و با افتخار سرت کن...